دهقان فداكار ديگه پير شده، چوپان دروغگو ديگه دروغ نمي گه ، شنگول و منگول خودشون
گرگ شدن ، كوكب خانم ديگه اصلا حوصله ي مهمونارو نداره ، كبري تصميم گرفته دماغشو
عمل كنه شايد به عشقش تپروس برسه ، تپروس ديگه اومده بود شهر بچه شهري شده بود و
حالا عشق كبري ديوونش كرده ، روباه و كلاغ دستشون تويه كاسس ، حالا موش ها همه
كنكور قبول شدن دانشگاه موش ها رو باز كردن ، حسنك گوسفنداشو رها كرده اومده شهر ،
آرش كمانگير بد جوري معتاد شده ، رستم اسبشو فروخته يك موتور سيكلت هوندا گرفته تو
خيابونا ويراژ مي ده.
نظرات شما عزیزان:
|