تبدیل تهدیدها به فرصتها |
|
تهدیدها و فرصتها همیشه در اطراف ما هستند
موفق کسی است که تهدیدها را دور و فرصتها را به خود نزدیک کند
و موفق تر از او کسی است که تهدیدها را به فرصت تبدیل کند
|
دو شنبه 30 مرداد 1391برچسب:, توسط امیر حسن سیمرغ |
|
|
نسل |
|
نسل خوابیدن با اس ام اس…
نسل دردو دل با غریبه های مجازی…
نسل غیرت رو خواهرروشنفکری رو دختر همسایه…
نسل پول ماهانه وی پــ ی ان...
نسل عکسهای برهنه بازیگران…
نسل جمله های کوروش و شریعتی…
نسل ترس از رقص نور ماشین پلیس…
نسل استرس های کنکور و سکته های خاموش…
نسل تنهایی نسل سوخته…
یادمان باشد هنگامی که دوباره به جهنم رفتیم مدام بگوییم:
یادش بخیر…دنیای ما هم همینجوری بود….
|
دو شنبه 30 مرداد 1391برچسب:, توسط امیر حسن سیمرغ |
|
|
دل تو جای دیگس |
|
وقتی که قهری بامن ندیدنت آسون نیست
قصه غم که میشی شنیدنت آسون نیست
به گمونم دل تو جای دیگست
دل تو بیش یه رسوای دیگست
دست نزاشتی تو تویه دستای من
دستاتم عاشق دستای دیگست
با تو بودن واسه من نعمت بود
از تو گفتن واسه من عادت بود
همه حرفات واسه من آیه عشق
نفس زمزمه رحمت بود
دل من مستیشو از مستی چشمای تو ساخت
ما به عشق تو رسید برهیزشو باک بتو باخت
میدونستی دل من عاشقته
عاشق با همه جور با همه تن عاشقته
اسم تو وقتی تو شعر تو ترونم میامد
میدونستی غزلو شعرو سخن عاشقت
حالا من خستم و تن رفته به باد
واسه من شعروسخن رفته به باد
من همون وحشت تندیده عشق
به گمونم دل من رفته با باد

|
دو شنبه 30 مرداد 1391برچسب:, توسط امیر حسن سیمرغ |
|
|
پس حواستون رو جمع کنید |
|
آیين آپارتمان نشينيم خيلي عذابه ها !! رفتم زیر دوش دارم آهنگ مي خونم، بعد از پنج ديقه مادرم اومده دمه حموم مي گه : دختر همسايه اومد گفت: ما از آهنگاي داریوش خوشمون نمياد ، محسن یگانه بخون !!!  |
دو شنبه 30 مرداد 1391برچسب:, توسط امیر حسن سیمرغ |
|
|
مچگیری مامان از پسرش |
|
مچگیری مامان:
>>>> خانم حیدری برای دیدن پسرش مسعود، به محل تحصیل او یعنی لندن آمده بود. او د آنجا متوجه شد که پسرش با یک هم اتاقی دختر بنام ویکی زندگی میکند.
>>>>کاری از دست خانم حیدری بر نمی آمد و از طرفی هم اتاقی مسعود هم خیلی
>>>>خوشگل بود.
>>>>او به رابطه میان آن دو ظنین شده بود و این موضوع باعث کنجکاوی بیشتر او
>>>>می شد. مسعود که فکر مادرش را خوانده بود گفت:من میدانم که شما چه فکری
>>>>میکنید، اما من به شما اطمینان می دهم که من و ویکی فقط هم اتاقی هستیم.
>>>>حدود یک هفته بعد ویکی، به مسعود گفت: از وقتی که مادرت از اینجا رفته،
>>>>ظرف نقره ای من گم شده، تو فکر نمی کنی که او قندان را برداشته باشد؟
>>>>مسعود جواب داد: خب، من به مادرم شک ندارم، اما برای اطمینان به او ایمیل
>>>>خواهم زد.
>>>>او در ایمیل خود نوشت:
>>>>مادر عزیزم ، من نمی گم که شما ظرف نقره را از خانه من برداشتید، و در
>>>>ضمن نمی گم که شما آن را برنداشتید، اما در هر صورت واقعیت این است که آن
>>>>ظرف از وقتی که شما به تهران برگشتید گم شده.
>>>>با عشق ، مسعود
>>>>روز بعد ، مسعود یک ایمیل به این مضمون از مادرش دریافت نمود:
>>>>پسر عزیزم، من نمی گم تو با ویکی رابطه داری و در ضمن نمی گم که تو باهاش
>>>>رابطه نداری. اما در هر صورت واقعیت این است که اگر او در تختخواب خودش
>>>>می خوابید، حتما تا الان ظرف را پیدا کرده بود.
>>>>با عشق ، مامان
|
دو شنبه 30 مرداد 1391برچسب:, توسط امیر حسن سیمرغ |
|
|
گوشی همراه |
|
چيزي در جيبش تكان خورد ، گوشيهمراه را بيرون آورد و پيامك را خواند :
Salam, khubi agha? shenidam karshenasi
arshadetam gerefti, tabrik migam va movafagh bashi
گوشي را در جيب شلوارش گذاشت ، آفتاب داشت غروب ميكرد ، از داخل ساكش كه روي پيادهرو كنار ديوار ولو بود ، دستهاي دي وي دي بيرون آورد و در ميان جمعيت فرياد زد : ديويدي هزار...ديويدي هزار !
|
دو شنبه 30 مرداد 1391برچسب:, توسط امیر حسن سیمرغ |
|
|
جواب دندان شکن |
|
آخرین مدل حال گیری
دخترجوانی ازمکزیک برای یک ماموریت اداری چندماهه به آرژانتین منتقل شد.
پس از دوماه نامه ای ازنامزد مکزیکی خود دریافت می کند به این مضمون:
لورای عزیز متاسفانه دیگرنمی توانم به این رابطه از راه دور ادامه بدهم
وباید بگویم که دراین مدت ده باربه تو خیانت کردم!!!ومیدانم که نه توو نه من
شایسته این وضع نیستیم من راببخش وعکسی که به تودادم را برایم پس بفرست
باعشق روبرت .
دخترجوان رنجیده خاطر ازرفتار مرد.ازهمه همکاران و دوستانش می خواهد
که عکسی ازنامزد برادر پسرعمو پسردایی...خودشان به اوقرض دهندوهمه آن
عکس هارا که کلی بودندبا عکس روبرت نامزدبی وفاییش دریک پاکت گذاشته وهمراه
با یاداشتی برایش پست میکند بااین مضمون:روبرت عزیز. مراببخش اماهرچه
فکرکردم قیافه تورابه یادنیاوردم لطفا عکس خودت را ازمیان عکسهای توپاکت جداکن
وبقیه را به من برگردان.
|
دو شنبه 30 مرداد 1391برچسب:, توسط امیر حسن سیمرغ |
|
|
عروس |
|

|
دو شنبه 30 مرداد 1391برچسب:, توسط امیر حسن سیمرغ |
|
|
سلامتی مگس |
|

|
دو شنبه 30 مرداد 1391برچسب:, توسط امیر حسن سیمرغ |
|
|
نامه چارلی چاپلین به دخترش |
|
تا وقتی قلب عریان کسی را ندیدی بدن عریان خودت را نشان نده ,
هیچ وقت چشمانت را برای کسی که معنی
نگاهت را نمی فهمد گریان مکن ,
قلبت را خالی نگه دار اگر هم روزی خواستی کسی را در قلبت جای دهی
سعی کن که فقط یک نفر باشد و به او بگو که تو را بیشتر از خودم
و کمتر از خدا دوست دارم زیرا که به
خدا اعتقاد دارم و به تو نیاز
|
پنج شنبه 26 مرداد 1391برچسب:, توسط امیر حسن سیمرغ |
|
|
تقدیم به مادر مهربانم |
|

مــــادرم!روزهاست که انتظار این لحظه را می کشم تا ناب ترین و زیباترین کلمات را نثار وجود پاک و مبارکت کنم،
ولی افسوس
کلمات حقیرتر از آنند که شایستگی بیان مهر تو را داشته باشند و کوچکتر از آنند که تجلی دهنده معنای حقیقی نگاه پر مهر تو باشند; نگاهی که به تمام هستی می ارزد.
مادرم باور کن چیزی در این دنیا نیست که لایق جبران و هدیه به محبت های تو باشد و باور کن هیچ چیزی در این دنیا نیست که تداعی کننده آغوش پر مهر تو باشد.
فقط بگذار ساده بگویم:
مــــادرم!
چون تو نماز خوانده ای
خدا
پرست شدم!
*************
|
پنج شنبه 26 مرداد 1391برچسب:, توسط امیر حسن سیمرغ |
|
|
گفتا که میبوسم تو را... |
|
گفتا که می بوسم تو را ، گفتم تمنا می کنم
گفتا اگر بیند کسی ، گفتم که حاشا می کنم
گفتا ز بخت بد اگر ، ناگه رقیب آید ز در
گفتم که با افسونگری ، او را ز سر وا می کنم
گفتا که تلخی های می گر نا گوار افتد مرا
گفتم که با نوش لبم ، آنرا گوارا می کنم
گفتا چه می بینی بگو ، در چشم چون آیینه ام
گفتم که من خود را در آن عریان تماشا می کنم
گفتا که از بی طاقتی دل قصد یغما می کند
گفتم که با یغما گران باری مدارا می کنم
گفتا که پیوند تو را با نقد هستی می خرم
گفتم که ارزانتر از این من با تو سودا می کنم
گفتا اگر از کوی خود روزی تو را گفتم برو
گفتم که صد سال دگر امروز و فردا می کنم
""""غزلی زیبا از بانوی عزل ایران سیمین بهبهانی""""
|
پنج شنبه 26 مرداد 1391برچسب:, توسط امیر حسن سیمرغ |
|
|
اشک |
|
وقتی نیست نباید اشک بریزی
باید بگذاری بغض ها روی هم جمع شوند و جمع شوند ….تا کوه شوند ، تا سخت شوند ،
همین ها تو را میسازد…سنگت می کند درست مثل خودش !
باید یادت باشد حالا که نیست
اشکهایت را ندهی هرکسی پاک کند …میدانی؟
… آخر هرکسی لیاقت تو و اشکهایت را ندارد.

|
چهار شنبه 25 مرداد 1391برچسب:, توسط امیر حسن سیمرغ |
|
|
حکم دل |
|
دم از بازی حکم میزني
دم از حکم دل میزنی!
پس به زبان "قمار" برایت میگویم!
قمار زندگی را به کسی باختم که "تک"-"دل" را با "خشت" برید!
... ... جریمه اش یک عمر "حســــرت" شد!
... باختِ زیبایی بود!
یاد گرفتم به "دل" ، "دل" نبندم!
یاد گرفتم از روی "دل" حکم نکنم!
"دل" را باید " بُــر" زد جایش "سنگ" ریخت که با "خشت" ، "تک بــُری" نکنن... |
چهار شنبه 25 مرداد 1391برچسب:, توسط امیر حسن سیمرغ |
|
|
اشارت و عبارت |
|
با نگاهی که شب دوش اشارت کردی
به خدا بود و نبودم همه غارت کردی
آشکارا نتوان گفت چه کردی و چه بود
آن عبارت که تو پنهان به اشارت کردی
دلم آتشکده عشق و ز غم ویران بود
تو بت آتشکده عشق امارت کردی
شعر و شور و دل دیوانه و آزادگیم
همه را بسته زنجیر اسارت کردی |
چهار شنبه 25 مرداد 1391برچسب:, توسط امیر حسن سیمرغ |
|
|
هی فلانی زندگی شاید همین باشد؟ |
|
هی فلانی !زندگی شاید همین باشد؟
یک فریب ساده و کوچک.
آن هم از دست عزیزی که تو دنیا را
جز برای او و جز با او نمی خواهی.
من گمانم زندگی باید همین باشد.
آه ... آه! اما
او چرا این را نمی داند که در اینجا
من دلم تنگ است یک ذره ست؟
من نمیدانم چرا طاووس من این را نمیداند؟
که من بیچاره هم در سینه دل دارم.
که دل من هم دل است آخر؟
سنگ و آهن نیست.
او چرا اینقدر از من غافل است آخر؟
مهدی اخوان ثالث |
چهار شنبه 25 مرداد 1391برچسب:, توسط امیر حسن سیمرغ |
|
|
کم آوردم |
|

رد پاهایم را پاک کردم به کسی نکویید من روزی در اینجا متولد شدم اینجا نفس کشیدم و عاشق شدم ولی حیف که غرورم به نفسم اجازه ی نفس کشیدن نداد
خدایا؟؟؟؟؟؟؟؟؟
میشه استعفا بدم کم آوردم!!!
|
دو شنبه 23 مرداد 1391برچسب:, توسط امیر حسن سیمرغ |
|
|
اون لحظه... |
|

اون لحظه که گفتی یکی بهتر از تو رو پیدا کردم یاد اون روزایی افتادم که به صد تا بهتر از تو گفتم بهترینو دارم
|
دو شنبه 23 مرداد 1391برچسب:, توسط امیر حسن سیمرغ |
|
|
اشک... |
|

اشک سه حرف ندارد خلی حرفا دارد
|
دو شنبه 23 مرداد 1391برچسب:, توسط امیر حسن سیمرغ |
|
|
گفته باشم... |
|

گفته باشم من درد می کشم تو چشم هایت راببند سخت است ببینم می بینی اما بیخیالی
|
دو شنبه 23 مرداد 1391برچسب:, توسط امیر حسن سیمرغ |
|
|
عروسک |
|

این روزها جای خالی تو را با عروسک پر می کنم همانند توست مرا دوست ندارد احساس ندارد اما هر چه هست دلشکستن بلد نیست
|
دو شنبه 23 مرداد 1391برچسب:, توسط امیر حسن سیمرغ |
|
|
تو نبودی |
|
دیشب وقتی چشمهایم رو روی هم گذاشتم تصویر تو
در ذهنم نقش بست اما تاربود
درست نمیدیدم
دیشب دلم برات تنگ شده بود
دلم همیشه برات تنگه
از اولشم تنگ بود حتی وقتی که کنارم بودی و دستات تو دستم بود
همیشه ازم دور بودی همیشه
دیشب گوشه چشام به یادت تر شد
دیشب دلم یه سوزش عجیبی داشت
دیشب دلم هواتو کرده بود
دیشب اما تو نبودی تو کنارم نبودی
حتی توی خیالم هم درست نمی دیدمت
دیشب شب بدی بود
|
دو شنبه 23 مرداد 1391برچسب:, توسط امیر حسن سیمرغ |
|
|
عکس |
|

|
دو شنبه 23 مرداد 1391برچسب:, توسط امیر حسن سیمرغ |
|
|
باید باشد و نیست |
|
کاش یکم بارون بگیره
دلم برای یک نفر تنگ است...
نه میدانم نامش چیست...و نه میدانم چه می کند...
حتی خبری از رنگ چشم هایش هم ندارم...
رنگ موهایش را نمی دانم...
لبخندش را ...فقط میدانم که باید باشد و نیست
|
یک شنبه 22 مرداد 1391برچسب:, توسط امیر حسن سیمرغ |
|
|
برنده و بازنده |
|
کاش دنیا یکبار هم که شده بازیش را به ما می باخت مگر چه لذتی دارد این بردهای تکراری برایش؟!... |
یک شنبه 22 مرداد 1391برچسب:, توسط امیر حسن سیمرغ |
|
|
بی خیالمی |
|

|
یک شنبه 22 مرداد 1391برچسب:, توسط امیر حسن سیمرغ |
|
|
سکوت فریادم |
|
آن قدر فریادهایم را سکوت کرده ام ...
که...
اگر به چشمانم بنگری...
کر میشوی!

|
یک شنبه 22 مرداد 1391برچسب:, توسط امیر حسن سیمرغ |
|
|
اسکار |
|
آهای سرنوشت...
اسکار حق توست...
سالهاست که مرا فیلم کرده ای... |
یک شنبه 22 مرداد 1391برچسب:, توسط امیر حسن سیمرغ |
|
|
خدایا به خاطر چی؟ |
|
دختری پشت اسکناس 1000 تومانی نوشته بود:پدر معتادم برای همین پولی که دست توست یک شب مرا بدست صاحب خانه یمان سپرد.
خدایا چند میگیری تا در قیامت قبل از اینکه تو از من سوال کنی بپرسم؟
چرا؟ |
یک شنبه 22 مرداد 1391برچسب:, توسط امیر حسن سیمرغ |
|
|
نبودن تو |
|
حجم خالی تو را
حجم هیچکس پر نمیکند
حالا مدام بگو:
دوستان به جای ما |
یک شنبه 22 مرداد 1391برچسب:, توسط امیر حسن سیمرغ |
|
|
امیدواری |
|
خدا گفت:ببرینش جهنم،
شخص برگشت نگاهی به خدا کرد،
خدا گفت نبرینش،او را به بهشت ببرین!
فرشتگان سوال کردند چرا؟
پاسخ آمد . . . چون او هنوز به من امیدوار است...

|
چهار شنبه 18 مرداد 1391برچسب:, توسط امیر حسن سیمرغ |
|
|
در باز باشه... |
|
یکی از دیالوگ های زیبا بین فامیل دور و آقای مجری در برنامه نوروزی کلاه قرمزی!
آقای مجری: واسه چی در ُ باز گذاشتی؟
فامیل دور: واسه بهار.
از در بسته دزد رد میشه ولی از در باز رد نمیشه.
وقتی یه در ُ باز بذاری که دزد نمیاد توش. فکر میکنه یکی هست
که در ُباز گذاشتی دیگه. ولی وقتی در بسته باشه، فکر میکنه
کسی نیست ُ یه عالمه چیز خوب اون تو هست ُ میره سراغشون دیگه.
در باز ُ کسی نمیزنه. ولی در بسته رو همه میزنند.
خود شما به خاطر اینکه بدونی توی این پسته دربسته چیه، میشکنیدش.
شکسته میشه اون در. دل آدم هم مثل همین پسته میمونه.
یه سری از دلها درشون بازه. میفهمی تو دلش چیه.
ولی یه سری از دلها هست که درش بسته اس.
اینقدر بسته نگهش میدارند که بالاخره یه روز مجبور میشند بشکنند و همهچی
خراب میشه.
آقای مجری: در ِدلِ آدم چهجوری باز میشه؟
فامیل دور: درِ دلِ آدم با دردِ دله که باز میشه...!

|
چهار شنبه 18 مرداد 1391برچسب:, توسط امیر حسن سیمرغ |
|
|
توبه |
|

|
چهار شنبه 18 مرداد 1391برچسب:, توسط امیر حسن سیمرغ |
|
|
مقصد خداست... |
|
قطاری سوی"خدا" میرفت
و
همه ی مردم سوار شدند
اما وقتی به بهشت رسیدند
همگی پیاده شدند
و
فراموش کردند
که
مقصد "خدا" بود نه بهشت...

__________________________________________________________
مقصد شماها کجاست؟؟؟ما خیلی عقبیم...حتی نمیدونیم از خدا خودشو میخوایم یا بهشت رو....
|
چهار شنبه 18 مرداد 1391برچسب:, توسط امیر حسن سیمرغ |
|
|
مناجات |
|
خدایا ...
گاهی تو را بزرگ می بینم و گاهی کوچک ،
این تو نیستی که بزرگ می شوی و کوچک ...
این منم که گاهی نزدیک می شوم و گاه دور...!
|
چهار شنبه 18 مرداد 1391برچسب:, توسط امیر حسن سیمرغ |
|
|
رسم زمونه |
|
|
|
می گویند : شاد بنویس ...
نوشته هایت درد دارند!
و من یاد ِ مردی می افتم ،
که با کمانچه اش ،
گوشه ی خیابان شاد میزد...
اما با چشمهای ِ خیس ... !!
|
|
چهار شنبه 11 مرداد 1391برچسب:, توسط امیر حسن سیمرغ |
|
|
همین الان صداش بزن |
|
|
|
وقتی خدا از پشت ، دستهایش را روی چشمانم گذاشت ، از لای انگشتانش آنقدر محو دیدن دنیا شدم که فراموش کردم منتظر است نامش را صدا کنم
|
|
چهار شنبه 11 مرداد 1391برچسب:, توسط امیر حسن سیمرغ |
|
|
یاد گذشته |
|

|
چهار شنبه 11 مرداد 1391برچسب:, توسط امیر حسن سیمرغ |
|
|
|
تبادل
لینک هوشمند

برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
عاشقان بی دل
و آدرس
amirhassan.LXB.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
|