Soft snow
برف نرم
I walked a broak in a an away day
در یک روز برفی روی برف قدم برداشتم
I asked the soft snow with me to play
از برف خواستم تا با من بازی کند
She played and she metted in all her prime
او بازی کرد و در همان ابتدا آب شد و مرد
And the winter called in a dread ful crime
و زمستان این رایک جنایت هولناک خواند
نظرات شما عزیزان:
|