با اینکه زمستان را دوست ندارم اما اسفند ماه دوست داشتنی است.به خاطر امید و حس هیجانی که در تک تک دقایقش جریان دارد..امید آمدن بهار..امید نو شدن طبیعت و حس هیجان از رفتن سال کهنه و آمدن سال نو...خدا را شکر که هنوز علی رغم همه دغدغه هایم آمدن بهار را باور دارم و برایش لحظه شماری میکنم...
بوی بهار که در دل سرمای اسفند می پیچد و نسیم خانه تکانی و سبزه سبز کردن و خریدهای عید در کوچه و پس کوچه شهرمان وزیده می شود چقدر زیباست اگر اندکی از خودمان فراتر برویم و به کودکانی بیندیشیم که بهار را با لباس نو دوست دارند و شب عید را با غذای گرم و خوشمزه...غذایی که شاید به بهانه عید بر سفره همیشه خالیشان میهمان باشد..باور کنید شادی رسیدن عید را وقتی دستان مهربانتان به کمک از آستین بیرون آیند دوچندان حس خواهید کرد..به قلب مهربانتان سوگند چنین خواهد شد...
امسال هم چشم به راه همت والای شمائیم تا دستان گره گشایتان گره از قفل فروبسته لبهای نیازمندان بگشاید و مهربانی را عیدانه دهد به خانه های سرد و خالی...
انجمن نوپای دستان گره گشا با سخاوت دلهای شما به استقبال نوروز می رود تا بهار را در دلهای نیازمندان بکارد...
چشم به راهتانیم و می دانیم که دست یاریمان خالی بر نمی گردد...
اجرتان با خداوند مهربانی ها
نظرات شما عزیزان:
|