وقتی که قهری بامن ندیدنت آسون نیست
قصه غم که میشی شنیدنت آسون نیست
به گمونم دل تو جای دیگست
دل تو بیش یه رسوای دیگست
دست نزاشتی تو تویه دستای من
دستاتم عاشق دستای دیگست
با تو بودن واسه من نعمت بود
از تو گفتن واسه من عادت بود
همه حرفات واسه من آیه عشق
نفس زمزمه رحمت بود
دل من مستیشو از مستی چشمای تو ساخت
ما به عشق تو رسید برهیزشو باک بتو باخت
میدونستی دل من عاشقته
عاشق با همه جور با همه تن عاشقته
اسم تو وقتی تو شعر تو ترونم میامد
میدونستی غزلو شعرو سخن عاشقت
حالا من خستم و تن رفته به باد
واسه من شعروسخن رفته به باد
من همون وحشت تندیده عشق
به گمونم دل من رفته با باد